Hanae_Dark blue

×We won't be erased†

Hanae_Dark blue

×We won't be erased†

Hanae_Dark blue

AURA
𝑯𝒆 𝒔𝒂𝒊𝒅, "𝑶𝒏𝒆 𝒅𝒂𝒚 𝒚𝒐𝒖'𝒍𝒍 𝒍𝒆𝒂𝒗𝒆 𝒕𝒉𝒊𝒔 𝒘𝒐𝒓𝒍𝒅 𝒃𝒆𝒉𝒊𝒏𝒅 𝑺𝒐, 𝒍𝒊𝒗𝒆 𝒂 𝒍𝒊𝒇𝒆 𝒚𝒐𝒖 𝒘𝒊𝒍𝒍 𝒓𝒆𝒎𝒆𝒎𝒃𝒆𝒓"

画師
オーラ

خوش اومدید
من هانائه م و اینجا جایگاهی برای پردازش تفکراتمه
*:・゚ (・o

طبقه بندی موضوعی

یه ستاره ناگهانی..چند تا سوال داره💫

پنجشنبه, ۲۴ تیر ۱۴۰۰، ۰۴:۱۰ ق.ظ

am 4:10 

سلام

اولا شرمنده م..بعدا برمیگردم و عین یه آدمیزاد یه پست درست و حسابی تر میذارم و باهاتون حرف میزنم.یعنی این ورود ناگهانی رو به حساب کامبک نذارین

ولی میشه یه چند تا سوال بپرسم؟ شاید جواباتون بتونن بهم کمک کنن تا ذهنمو مرتب کنم

☂️

 

1+میشه لطفا بگین چطور میشه از شر برخی خاطرات و آدمای گذشته که تاثیر زیادی روتون گذاشتن راحت شد؟انگار که اصلا وجود نداشتن...حتی اگه تو خیابون ببینیمشون؟یا صفحات مجازی؟

صبر کنین...از کجا مطمئن بشیم این همون چیزیه که میخوایم؟

 

2+چطور یاد بگیریم تا مستقیم تو چشم بقیه نگاه کنیم؟

 

3+چطور بطور کاملا آنی و ناگهانی از یه چیز یا فردی زده نشیم؟

 

4+ چطور یه تغییر اساسی تو خودمون ایجاد کنیم؟چطور شروعش کنیم؟شاید ندونیم چیزی که میخوایم تغییر بدیم چیه

 

مهم ترین سوال!!!!!!

5+میشه فرق

*زندگی دو روزه...یا حالا یا هیچ وقت*

با

* تصمیم گیری از روی هوس باعث پشیمونی میشه*

و نحوه تمیز دادنشون رو توضیح بدین؟

 

 

جواباتونو میخونم...ممنون🧡

XOXO

  • (Hyung) Hanae

نظرسنجی

نظرات  (۱۲)

من نیز منتظر جواب‌های بقیه میمانم!

 

+سلام، خوش برگشتی*-*

پاسخ:
باش*-*

قربان شما*-----*
  • 𝑯𝒚𝒆𝒐𝒏 𝒓𝒊
  • 1. نمیشه فراموششون کرد ولی اگه با خودت به این نتیجه برسی که این شخص برات دیگه اون ادم سابق نمیشه (یا یه همچین چیزی._.) احتمالا دیگه اون تاثیری که قبلا روت داشته رو نخواهد داشت 

    2. این خیلی سخته سوال زیر دیپلم لطفا Y-Y

    3. نمیدونم '-' 

    4. واسه شروع بستگی به خودت داره اگه اهل برنامه ریزی باشی میتونی اول بهش فکر کنی و... یا میتونی فقط بری تو کارش "-"

    5. جمله ی اول که خیلیم دلنشین به نظر میرسه همیشه جواب نمیده مثل انتخاب رشته یا تصمیمای مهم زندگی... ولی برای موضوعات جزئی یا موقعیتایی که نمیتونی تصمیم بگیری امتحانش ضرری نداره "-" شایدم داره! '-' نمیدونممم =|

    حداقلش اینه که کاریو کردی که دوس داشتی *-*  با اینکه ممکنه بعدش به شدت پشیمون بشی =|

    بیخیال همون نمیدونم بهتره ._.

    برای جلوگیری از به فاک رفتن آینده بهتره فرقشونو بفهمیم Y-Y 

    پاسخ:
    ممنون که جواب دادی*---*


    پ.ن)همممممم احساس میکنم تو و کیدو لحن صحبتتون شبیه همه
    اشتباه میکنم یا واقعا تفاهم دارین؟XD
    کجایی کیدو XD

    برگشتیییی هیونگییییی*-*دلم برات تنگ شده بودددد

    حعطخعی۵یح۵ی۸۵ق

    نازجعیحعس۴حس

    بیا بغلمممممT-T

    خوب عام بذار سوالاتو جواب بدم

    ۱.خوب تا همین اللن دارم با این مشکل دست و پنجه نرم میکنم"-"و پنج ماهههه طول کشید که تازه الان دارم برمیگردم به زندگی عادی:")

    ۲.هیچ وقت نتونستم این کارو بکنم-__-

    ۳.هی نکات مثبتشو برای خودت تکرار کن:)

    ۴.یکی به منم بگه"-"

    ۵.خوب ببین اینا با هم تفاوت دارن

    درسته زندگی دو روزه و باید خوب زندگی کرد!ولی نباید با تصمیمات از روی هیجان زندگیتو بگا بدی"-"و آره دیگه..

    پاسخ:
    موچی قشنگم💓💓:>>>> دلم برات تنگ شده بود کلوچه
    *او را می فشارد*

    و ممنون که جواب دادی*_*
  • آیســــ ـــان
  • اولین کامنت"-"

    هورااا بالاخره قسمت شد به وب تو هم قدم رنجه فرمایم:"

    پاسخ:
    خیلی خوش اومدی☕**

    عه سلامم، خوش برگشتی *-*

    خب با اینکه خیلی هم جوابای خاصی نمی تونم بدم ولی جواب می دم :دی

     

    1-باید به خودت بفهمونی که اون دیگه برنمی گرده. یا چه بدونم...بفهمونی که اون یکی از آدمای نه چندان خوب زندگیت بوده...اما من خودم اکثرا خودمو با فیلما و چیزایی که بتونه فکرمو جدا کنه خفه می کنم و سعی می کنم اون حس حال و خوبو نگه دارم....و یهو به خودم اومدم و دیدم دیگه به اون اندازه برام آدم مهمی نیست! 

    و اینجاست که با دیدنش تو خیابون و صفحات مجازی هم کنار میای..

    2-این مشکل رو داشتم تا اینکه به خودم تلقین کردم دارم به عروسکم یا یه مجسمه نگا می کنم...و جواب داد. تضمینی نیست برای همه ولی امتحان کردنش پیشنهاد میشه :/XD 

    3- اینو نمی دونم؛ تجربه شو نداشتم "-" 

    4- همم، فکر کنم باید ببینی که واقعا اون قدری انگیزه درون خودت داری که این تغییر بزرگ رو ایجاد کنی؟ اصلا می ارزه؟ بعد بری تو کارش! من این کارو میکنم. 

    5- خب....

    مثلاً نمیشه چون زندگی دو روزه تصمیم بگیری «می خوام برم بانک بزنممم!» "-" مگه اینکه واقعا فقط دو روز به زندگیت مونده باشه! یه سری چیزا تو زندگی هست مثل اینکه خوشحال باشی یا غمگین، یه جایی آدم خودش انتخاب می کنه که شاد باشه یا افسرده. 

    و دومی، یه سری تصمیما هستن که واقعا از روی هیجان میگیریشون، و روشون فکر نمی کنی، حتی «می خوام برم بانک بزنم» هم نیاز به فکر داره، و اگه واقعا بتونی با فکر بری بانک بزنی، ازش لذت میبری:) 

    پس نباید با همین که دنیا دو روزه، بدون فکر تصمیم گرفت.

    اصلا مثال خوبی نزدم :|XD 

    پاسخ:
    سلام سلام**💓
    مرسی که جواب دادی کیوت جان^^

    خب اینا سوالاتین که ذهن منم درگیر کرده جواب مشخصی که ندارم چون مورد به مورد متفاوته ولی اینا چیزایی که به ذهنم رسید.

     

     

    من زیاد خاطرات و آدم تو گذشتم نبوده، ولی خب خیلی سخت نیست، هر چی بزرگ تر بشیمم راحت تر میشه، میدونی ماجرا اینه که ما روزه داری عاطفی بلد نیستیم. روزه رو قبل افطار میشکنیم. این یه مدله یعنی دوری و معاشرت با آدم های جدید. گذشت زمان خاطراتو می کشه. 

    سعدی به روزگاران مهری نشسته بر دل بیرون نمیتوان کرد الا به روزگاران. صبر و گذر زمان بهترین پاک کنه. 

     

    یه مدل دیگه به حاشیه روندن اون آدمه، اگه امکانش هست هنوز باشه ولی هی کمتر. این در صورتیه که با نبودش خیلی عذاب بکشیم. 

     

    یه چیزی که هست روانشناسا برمیگردن به اول رابطه و تولد. اونم میتونه ماجرا رو از اول تعریف کنه. و اون خود گذشته تأثیر پذیرفته رو با خود الان بزرگ ترش نگاه کنه. ولی تنهایی نه، حتما باید یکی باشه ترجیحا مشاور و روانشناس. 

     

     

    اگه کسی عزت نفستو خدشه دار کنه، آزارت بده، تحقیرت کنه، برات الویت قائل نباشه، نباشه بهتره. 

     

    در کل روابط انسانی قانون مشخصی نداره. 

     

     

    2.تو ایران فکر کنم زشت محسوب میشه. ولی تمرین کردن. در کل تقلیل ذهنی دیگران توی ذهنش. چون از خجالت و ابهت نسبت طرف مقابل ناشی میشه. 

     

    3.خب رابطه حالا به هر شکلش یه بازست که آدما مقطعی ممکنه خوب و یا بد باشن تو اون. پس باید صبور بود. همه رابطه ها به همین شکلن. ولی خب این زدگی که می گی شاید ناگهانی به نظر بیاد ولی احتمالا زمینه ها و ریشه های زیادی داره. یا شاید تصورمون نسبت به اون اشتباه بوده. درست نمیشناختیمش... و یا خودمون تغییر کردیم. 

    بالاخره یه حسی بوده اومده و حالا رفته. دست ما نیست هست؟ مهم تر از زده نشدن مدیریت زده شدنه. خیلیم سخته.. 

     

     

     

     

     

    4.سوال منم هست...

     

     

    5.زندگی دو روز نیست. ما باید بتونیم برای آینده برنامه ریزی کنیم. ولی خب نگرانی بیش از حد نسبت بهش نداشته باشیم.

     

    به نظرم اولی به ترس مربوطه...ترس هاش ممکنه معقول و یا غیر معقول باشن.  تمییز دادن این ترس ها از هم خیلی سخته... همیشه یه شایدی در هر هرگز و یه هرگزی در هر شاید هست که ممکنه ما رو به خوشبختی زیاد و یا بدبختی زیاد و غیر قابل تحمل برسونه. 

    هر کسی بهت گفت دنیا دو روزه.. ازش بخواه سر کل اموالش باهات شیر یا خط شرط ببنده. و آرومم باشه. 

     

     

    دومی، هوس یعنی عدم کنترل خود؟! هوم؟ هوس چی هست، احساس غیر واقعی؟ غیر مفید؟ اگه ایناست قطعیتی وجود نداره. چون قطعا منطق انسان نقص زیادی داره. و خب اون احساسات هم به ناخودگاه مربوط میشن. به نظرم بودن کسایی که هوس هاشون باعث نقطه شروع بوده و یا اینکه بدبختشون کرده... هوسم مثل همون هرگز و شایده. 

    ولی در کل به شخصه محافظ کاری رو بهتر میدونم. مگر تو موارد خاص مثل رابطه دوستی یا عاطفی، چون منطق پذیر نیست! 

    پاسخ:
    سلام آقای آبی**


    با خودش تکرار میکند
    *گذشت زمان خاطراتو میکشه*

    3_ حالا منظورم فقط رابطه هم نبود..حتی چیزای کوچیک مثل علاقه مندی به انجام کاری یا داشتن چیزی

    *همیشه یه شایدی در هرگز و یه هرگز در هر شاید هست*


    (میخوام یه دفتر بردارم و جملاتی که دوسشون دارم یا منو به تفکر وادار کردن رو درش بنویسم..شده خیلی ساده..یا نیازمند تفکر...
    و حتما این جملاتت رو هم توش مینویسم...خیلی دوسشون داشتم)
    و خیلی خوشحال شدم که وقت گذاشتی و واقعا بهشون فکر کردی 
    خیلی ممنونم^^

    1- به نظرم نمی شه به این راحتیا از شرش خلاص شد... فقط می شه جوری بیخیالش شد که اصلا مهم به نظر نرسه و در مورد چطوری انجام این کار... خب منم نمی دونم...

     

    2- واقعا منم نمی تونم این کارو کنم! ولی بعضی وقتا لازم نیست حتما به چشماشون نگاه کنی، می تونی به بین ابرو و چشمش نگاه کنی، به پلک هاش و این راحت تره...

     

    3- به خدا اگه می دونستم چطوری:/

     

    4- در مورد تغییرات بزرگ... خب آدم گاهی اوقات خودش حس می کنه که یه گزینه ای... یا چمیدونم حداقل یه موردی براش بهتره و خوب می شه اگه به اون سمت خودشو تغییر بده... منظورم اینه که اگه به یه تغییر نیاز داری حتما یه چیزی باعث شده که این فکر به سرت بزنه حالا ممکنه خودت بدونی اون چیز چیه یا نه... فقط کافیه کاریو کنی که از نظرت درسته... تا حداقل اگه انتخابت اشتباه هم بود بعدا بتونی خودتو قانع کنی که اون زمان شرایط طوری بود که حس کردم این درستشه... پس... کمتر خودتو عذاب می دی...

     

    5- نحوه ی تمییزشون... منم نمی دونم... فقط به نظرم در مورد مسائل احساسی و عاطفی آدم باید بیشتر حساسیت به خرج بده و آنی تصمیم نگیره و اول کلی فکر کنه... ولی در مورد سایر چیزا، فک کنم همون "یا حالا یا هیچوقت" صادق باشه...

    پاسخ:
    سپاس فراوان بابت پاسخگویی^3^
  • •𝑺𝒂𝒉𝒂𝒓 𝑺𝑹
  • اهم...‌اول سلامممم هانائههه*----* دلتنگت بودممم شنسنسنسنسن

    دوم بذار یه کم‌مخمو کار کنم.... اممم... اوکی!

    ۱.سوال خیلی سختیه و خب، فراموش کردنش سخته ولی به نظرم، خیلی بهش فکر نکن و بیخیالش شو. قطعا گذشته ها دیگه "گذشنن" و دیگه هیچ وقت تکرار نمیشه سو... جوری زندگی کن که انگار اون خاطرات های بد رو یادت نمیاد. سعیتو بکن.

    ۲. یا ابوالفضل اینم سخته...‌خب "-" نمیدونم، یه نگاه ریز بکن دیگه نکن...‌جرXD ولی واقعا نمیدونم.

    ۳.امممم...‌ببین بستگی داره که اون چیز باشه یا چه کسی باشه، اول فرصت بده اون چیز یا فرد و ببین چه خصوصیات خوبی داره، و به قول موچی یه نقاط مثبتشو به یاد بیار و این حرفا.

    ۴. تغییر... برای تغییر کردن خیلی تلاش میخواد، مثلا برای علاقت تلاش کنی، یه سری عادت های بدت رو دور بندازی و عادت های خوبتو تو ویژگی های خودت اضافش کنی، امتحان کردن چیزایی که تجربش نکردی، استایل، تنوع و هر چی... باید از الان شروع کرد دیگه...

    ۵.تو جمله اول خب... میگه که دنیا دو روزه، خب یعنی(این نظر منه) که یه روز بدنیا میایی یه روز میمیری، ولی یه روز هم اضافش نکردن برای زندگی کردن "-" گیج شدم فاک... جمله دومم که... ای بابا نمیدونم مخم گوزپیچ شد وایXD

     

    پاسخ:
    سلاااام بر سحری کیوت و خوش خنده خودمون*-*

    2_یه نگاه ریز بکن دیگه نکن؟؟؟XDDDواای خیلی خوب بود...تصورشم خنده داره

    این جانب از مغز گوز پیچ شده شما پوزش میطلبد XD

    و ممنون ک جواب دادی**

    1-درمورد این بستگی به شدت خاطرات و تاثیری که روت گذاشتن داره.زمان تا حدی بعضی چیزا رو حل میکنه,با مشغول کردن خودت و سرگرمیای جدید پیدا کردن میتونی سریعترش کنی.بعضی چیزا هم فراموش نمیشن حسشون,باید باهاش زندگی کنی.

    2- من خودم یکم چشمام رو حالت تار میگیرم اینجوری به اندازه قبل مضطربم نمیکنه.وسطش یهو به خودم میام و میبینم راحت دارم صحبت میکنم

    3-سوال خودمم هست.

    4-خصوصیات و چیزایی رو که داری رو یه کاغذ بنویس.نوشتن تا حد زیادی میاری جلوی چشمت مسائل رو تا راحت تر حلاجی کنی. اگه انگیزه میخوای برای یه کاری برای خودت پاداش یا تنبیه تعیین کن

    5-زندگی دو روز نیست.زندگی خیلیم طولانیه.ما هرچقدرم سعی کنیم منطقی عمل کنیم باز هم هوس هامون روی تصمیم گیریمون موثرن.من با هردوجمله مخالفم

    پاسخ:
    2_ اره تار کردن واقعا فکر خوبیه👌🏻

    و مرسی بابت جوابات خفن جان *-*
  • 𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 𝔂𝓪
  • های...اینجا جای قشنگیه و اگه اجازه بدی توی وبم پیوندش میکنم

    برای سوالاتی که پرسیدی...راستش من خودمم وسط همین احساسات جا گرفتم و انگار که اونجا خونم باشه...

    1.خیلیا میگن فراموش کنیم و این داستانا و من باهاش موافق نیستم...فراموشی که بنظر خودم سخته جاش میمونه برای همین سعی میکنم رو چیزایی که بهم یاد دادن تمرکز کنم و جای زخمی که برام گذاشتن رو خوب نگهداری کنم تا قوی ترم کنه...مثلا اگه ترکم کردن بهم یاد دادن خیلی از آدما موندگار نیستن!

    2.لازم نیست اینکارو بکنی...اگه شخصی که پیشته،کسی باشه که احساسات و وجودت حسش کنه،یهویی میبینی تو چشاش زل زدی...

    3.میدونی...گاهی وقتا اونقدر فاصله ها زیاد میشه که یهویی یه نقطه تهی بوجود میاد و اونقدر بزرگ میشه که میگیم کاملا یهویی این شکلی شد...بارها حسش کردم و فکر کردم که نکنه آخه واقعا من آدم تنوع طلبی ام؟و تهش وقتی اون فرد رفته تازه فهمیدم چه جای خالی بزرگی که از کارهای کوچیکی که کرده بود و روهم جمع شده بود به جا گذاشته...درسته همیشه طرف مقابل مقصر نیست دارم میگم هرچی که هست،بنظر من این شکلی بوجود میاد بخاطر همین رو چیزای ساده هم حساسم...به چشم نمیاد،بعدا چشات باز میشه و میفهمیش

    4.تغییر اساسی که یه شبه نمیشه و خودتم بهتر میدونی...اگه دائما به این فکر کنی که من باید خودمو تغییر بدم و فشار و فشار،بهش نمیرسی...اصرار فایده ای نداره...نه اینکه بیخیال شیم...سعی کن با چیزایی که کاملا آزارت میده و ازشون بدت میاد شروع کنی...اونارو حذف نکن،بهترشون بکن!به این فکر نکن که اون چیز چیه،همون لحظه ای که یه حس بدی بهت میده رو اون لحظه یکم فکر کن...و خواهشا نه زیاد!من خودم خدای زیاد فکر کردنم جوری که واقعا مغزم درد میگیره!!کاملا ساده:حسش کن،نقطه شروع لازم نیست فقط انجامش بده و میفهمی که یهویی وسطاشی

    5.خب زندگی که برای خودمونه محدودم که هست...پس با همه این چیزا سعی میکنیم خوب ترینشو برای خودمون بسازیم و اینم دلیل بر انجام دادن هرکاری نیست....چه بخوایم چه نخوایم شرایط و فشار و محدودیت و کلی چیز دیگه توی زندگیمون هستن ولی هنوزم به این معنی نیست که نتونیم به چیزی که میخوایم برسیم...شاید همین چیزا باعث میشن یکمم که شده از سر هوس تصمیم نگیریم...از اونور ما اینکارو میکنیم:به چیزی که میخوایم،با راه درستش میرسیم...قرار نیست این راهو همون اولش بدست بیاریم که...ممکنه کلی تصمیم اشتباه برامون اتفاق بیوفته و من هنوزم میگم اشتباها گنجینه طلاییمون برای خیلی چیزا هستن

    *میدونم جوابا دقیقا و کاملا جوابی نبود که سوالات پرسیده بودن چون من فقط چیزایی که حس و تجربه کردم گفتمشون...خیلی وقته توانایی حرف زدنمو از دست دادم براهمین امیدوارم خوب نوشته باشمشون

    اینجا رو خیلی دوست دارم...بهم حس خوبی میدی:)

    پاسخ:
    سلام سلام**
    اجازه؟'-'
    البته که اجازه میدم '-'
    خیلیم ممنون میشم یعنی چی '-'
    خیلی خوش اومدی💓
    اتفاقا منم خیلی از وبت خوشم میاد*_*



    خیلی خیلی خیلی ازت ممنونم^^
    از اینکه روشون فکر کردی و نظرتو بهم گفتی..بسیار ارزشمنده:)
    امیدوارم که بازم باهم حرف بزنیم**💖

    +تشکر فراواااااان
  • 𝓭𝓲𝓪𝓷𝓪 .𝔂
  • راستش اول نظرتو خوندم بعد اومدم اینجا اصلا فکرشم نمیکردم تویی:")))

    تنکس تنکسسس💙

    منم امیدوارم:)

    +خواهش فراوان

    پاسخ:
    💓💓💓💓
  • 𝑯𝒚𝒆𝒐𝒏 𝒓𝒊
  • نمیدونم شاید تفاهم داریم :> XD

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی