غیبت کبری هم به سر رسید...غیبت های بعدی رو تحت عنوان "گشادیسم" و "کنکوریسم" در نظر بگیرید..
خب چه خبر؟
اول از احوالات خودم بگم.. صبح بیدار شدم تا امتحان قلم چی رو بدم اما دفترچه عمومی که داشت تموم میشد حالم بد شد.
و این رو اکثرا بقیه نمیفهمن و نظرات کارشناسانه و فوق تخصصی میدن. اما خودمم از عقل که یک سرمایه انسانیه برخوردارم و حالیمه آدمی که گشنست باید یچیزی بخوره یا آدمی که خسته ست باید بخوابه اما دردش نمیذاره بخوابم و میل به خوردن هیچ کوفتی هم ندارم.
آره خلاصه قلم چی رو به چوخ دادم
و راجع به غیبت ها..سختی که همیشه هست اما گاهی دوزش بالا پایین میشه. اگه بگم در طول این مدت از بعضیا ناامید نشدم، دروغ بزرگی گفتم!!( راستی ممنونم اگه به فکرم بودین)
اما دیگه تمرین خوشبینی رو میذارم کنار... تا حد زیادی مایه گذاری برای بقیه رو هم همین طور... فعلا تمرکزم روی خودم، مشکلاتم و درس خوندنمه^^
امروز کلی پ. ن داریم¦:<
+کامبک دخترانم را گر ندیده اید، بشتابید( HWAA)... توی بیوگرافی که گذاشتم هم نوشتم( چقدر هم کاملهXD)
که من نورلندم... و جی ایدل گروه دختر مورد علاقمه**🔥
البته رولاو هم هستم"
+آیا میدانستید از سالیان سال قبل سلناتور هستم؟
و آیا میدانستید که سوجین( گیلاس جی ایدل.. مامان گروه)خواننده مورد علاقش سلناست؟
و آیا میدانستید که سلنا آهنگ جدید داده است؟
+آیا میدانستید که مثل آدم خواران انگشتم را با دهان زخمی کردم؟
+آیا میدانستید که باد در حال حاضر به قدری شدید می وزد که اگه پنجره را باز کنم مرا با خود به بی نهایت و فراتراز آن میبرد؟
+آیا میدانستید دنبال کردن کتاب های چند جلدی که به تازگی جلد جدیدشان منتشر شده چه لذتی دارد؟
+آیا میدانستید انسان ها بخاطر ما تحتشان دنیا را تصرف کرده اند؟... گونه های قدیمی انسان لگن بزرگی داشتن.. برای همین مجبور بودن خم بشن.. با تکامل، لگن هامون کوچیک شدن ._.
+ایا میدانستید که قراره بیشتر به نئاندرتال ها، هومو _ساپینس ها و دایناسورها بپردازم؟
+در آخر...
ایا میدانستید که موهای تمیز خود را خیلی دوست دارم؟
در فکر عوض کردن قالب وبم...
یاری کنید.... آیا چون قالب تیره ست خوب نمیتوانید نوشته ها را بخوانید؟
راستی سلام... بله من همچنان در غیبت صغری به سر میبرم و میتونید این پست رو به عنوان یک وحی از عالم تاریکی در نظر بگیرید. راستش وضعیتم اصلا جالب نیست و چندین روزه که
ذهنم به قدری مشغول و از طرفی به قدری پوچ و بی هدفه که
تنها آرزوی حال حاضرم، گرفتن مرخصی چند روزه از زندگیه
خلسه طاقت فرسا و هجوم تنهایی مطلق...
اکثریت اینارو هممون تجربه میکنیم و برای خودم چیز عادیه اما این دفعه فرق میکنه...دغدغه فکری بزرگیه..
حتی پای رفتن به روانشناس باز شده
صداشونو شنیدم.
بهم ریخته و داغون
متنفر از همه چیز و همه کَس
تمام این روزهارو به بطالت در انتظار کمک گذروندم درحالی که یادم نبود اول باید کمک بخوام..
امتحان ترم ادبیات داشتیم و من از هشت درس فقط سه درس رو خوندم...
بله من یک کنکوریم.
مدتی گذشت و بعد با **ابرم** حرف زدم... آخه من یه ابر دارم... یه ابر جادویی☁️ که نمیدونم از کجا اومده اما به طرز فجیعی منو درک میکنه... نگرانمه..این عجیب نیست؟ البته منم نگرانشم...منم مراقبشم...اونم مراقبمه...
بهم گفت نترسم.. بهم گفت آروم باشم... گفت که هیچ وقت ترکم نمیکنه..
میدونی بهم چی گفت؟
گفت الان روی درسم تمرکز کنم و بعدا باهم برای باقی مشکلات ذهنیم تصمیم میگیریم...
باهم...
بهم گفت که من خیلی کمکش میکنم... بهم گفت وقتی بهش اهمیت میدم احساساتی میشه...
اون خیلی چیزا بهم گفت..
_________________
دارم روی خودم کار میکنم.... دارم ذهنمو مرتب میکنم..سخته.. این دفعه خیلی سخت تره... اما باید از پسش بر بیام...اصلا دوست ندارم توی این وضعیت مسخره بمونم...من همیشه از پسشون برمیومدم.
یکوچولو موچولو بگذره باز برمیگردم.. شرمنده اگه به نظراتتون جواب نداده بودم...
به هیچ عنوان عاقلانه نیست که ساعت 3:30 نصفه شب به اینجا سر بزنم... اما خب فکر کنم جای دیگه ای رو نداشتم.قرار بود بخوابم ولی وقتی سوال خودشناسی رو دیدم، گفتم شاید نوشتن یکم آرومم کنه_مثل اینکه رو بقیه کار میکنه_
_و شاید یکی اینو بخونه و احساس مشترکی داشته باشه_
چون از قضا این سوال به حال و روزم میخوره. ..( آدم وقتی احساس تنهایی میکنه نباید به اینجور سوالا جواب بده تا غلط قضاوت نکنه اما سعی میکنم اینکارو نکنم و حرف های دلمو درست بزنم)
سوال امروز:
روی حمایت چه کسانی می توانید حساب کنید؟قهرمان زندگی شما کیست؟
سوال بسیار آسونیه...
جواب:
هیچ کس
کسی قهرمان من نیست... از خیلیا الهام گرفتم...خیلیارو ستایش کردم...هنوزم ستایش میکنم...هنوزم دوستشون دارم... اما قهرمان؟ اصلا قهرمان یعنی چی؟
قهرمان یعنی پشت و پناه؟یعنی کسی که تو سختیا دستتونو بگیره؟یعنی کسی که با وجودش احساس امنیت کنید؟ از من نپرسید چون من نمیدونم...
کسی نمیتونه حال منو خوب کنه( البته اگه اصلا تلاشی بکنه.جز تو "ابرجونی"☁️...تو کلا استاندارد هامو جابجا کردی! )و این مشکل من و زندگیمه نمیشه کاریش کرد...همه دست از تلاش برداشتن... چون این کار خسته کنندست... چون سروکله زدن با من خسته کنندس...اولا همه بهم میگفتن که چرا همچیز رو توی خودت میریزی... و بعد ها وقتی میگفتم ناراحتم، کسی حوصلمو نداشت و من اینطوری بودم:خب پس چیکار کنم بالاخره؟؟؟:/
برای همین از دردودل کردن با بقیه خوشم نمیاد..بیخوده... تا وقتی طرف مقابلت دعا کنه که زودتر زر زدن رو تموم کنی تا بتونه به شاد بودن ادامه بده بیخودترین کار ممکنه...با دیوار حرف زدن که خیلی بهتره.. حداقل دیوار از جاش تکون نمی خوره... تا وقتی تمام حرفاتو بزنی دیوار صبر میکنه.. حتی اگه چیزی نگی بازم پیشت میمونه.( چه شاعرانه ://
"دیوارسکشوال")
همه حقو هم به خودم نمیدم اما بقیه از من چه انتظاری دارن وقتی خودم ده برابر بیشتر سردگمم؟؟نکنه همه عادت کردن که هانائه همیشه باید حال بقیه رو خوب کنه؟
همه عادت کردن که هانائه ناراحتیشو بروز نمیده؟ ... همه عادت کردن که کمک کردن به هانائه دردی رو دوا نمیکنه؟
خب پس خواهشا عادت هاتونو عوض کنید چون به عنوان یه انسان دارم زجر میکشم.
جالب ترش اینجاست که وقتی من ناراحتم بقیه هم از من دلخور میشن...
و من رسما: ....... error 404
بنظرم اگه نمیتونید به کسی کمک کنید حداقل نذارید احساس تنهایی کنه.. این کار از دست همه برمیاد مطمئن باشید!
علاقه ای به پست کردن اینجور چسناله ها هم ندارم و سعی میکنم حداقل مقدار ممکن از این چیزا بذارم.ولی بعضی روزا آدم مثل آتشفشان در حال انفجار میشه...